در بهترین روزها ببخش!
اهدا کنید
وارد شوید
تنظیمات
ترجمه
خواندن
۲۰:۱۰
اذ راى نارا فقال لاهله امكثوا اني انست نارا لعلي اتيكم منها بقبس او اجد على النار هدى ١٠
إِذْ رَءَا نَارًۭا فَقَالَ لِأَهْلِهِ ٱمْكُثُوٓا۟ إِنِّىٓ ءَانَسْتُ نَارًۭا لَّعَلِّىٓ ءَاتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدًۭى ١٠
إِذۡ
رَءَا
نَارٗا
فَقَالَ
لِأَهۡلِهِ
ٱمۡكُثُوٓاْ
إِنِّيٓ
ءَانَسۡتُ
نَارٗا
لَّعَلِّيٓ
ءَاتِيكُم
مِّنۡهَا
بِقَبَسٍ
أَوۡ
أَجِدُ
عَلَى
ٱلنَّارِ
هُدٗى
١٠
هنگامیکه آتشی را (از دور) دید، پس به خانوادۀ خود گفت: «(لحظهای) درنگ کنید، همانا من آتشی را دیدهام شاید شعلهای از آن برای شما بیاورم، یا بر آن آتش راهنمایی بیابم».
Notes placeholders
close